دو دست
دو روایت: از کاخ سفید تا نبض خاورمیانه**
گاهی وقتها، تاریخ رو نباید فقط از لابهلای ورقهای خشک و بیروح کتابها خوند. باید نشست و به نمادها دقت کرد، به روایتهایی که پشت کلمات و تصاویر پنهان شدن. امروز میخوام از دو “دست” براتون بگم. دو دستی که هر کدوم، به نوعی، بخشی از داستان پر پیچوخم جهان معاصر رو روایت میکنن. یکی “دست بیمار” و دیگری “دست قدرتمند".
اول بریم سراغ این دستی که سر و صدای زیادی به پا کرده، “دست مریض ترامپ". این روزهایی که خبر ابتلای رئیسجمهور وقت آمریکا به مریضی ملکه انگلیس مثل بمب تورسانه ها صدا کرده و کاخ سفید شده صحنه تب و تاب. ترامپ، که همیشه خودش رو نمادی از قدرت و صلابت نشون میداد، ناگهان در قامت یک بیمار ظاهر شد. دستی که تا دیروز فرمانهای جهانی صادر میکرد و با اون، توافقات رو پاره میکرد یا امضا میزد، حالا درگیر یک بیماری شده است.
بعضیها این روزها، این صحنه رو با کنایه به “مریضی ملکه انگلیس” تشبیه کردن. اینجا منظور اون نمادی است که ملکه در نظام پادشاهی بریتانیا داره؛ نمادی از قدرتِ تشریفاتی، از حکمرانی که دیگر آن صلابت اجرایی سابق رو نداره و بیشتر به یک نماد ملی بدل شده. انگار دستی که زمانی قرار بود نبض عالم رو بگیره، حالا خودش نبضش نامنظم میزد. این اتفاق، تو اوج بحرانهای جهانی و رقابتهای سنگین قدرت، یک جور تلنگر است. نشون داد که حتی اونهایی که خودشون رو شکستناپذیر میدونن، در برابر یک ببماری، آسیبپذیرترن. دستی که ادعای مدیریت جهان رو داشت، ناگهان گرفتار بیماریای شد که خودش برای جدی گرفتنش مقاومت کرده بود. این یک پارادوکس بزرگ است که تصویر قدرت آمریکا رو حداقل شاید برای مدتی، زیر سوال برود .
اما در نقطه مقابل این دست، داستان “دست قدرت حاج قاسم” قرار داره. دستی که نه در بستر بیماری، که در کوران حوادث و دل خطر، نبض خاورمیانه رو تو دست داشت. این دست، نمادی از یک جریان فکری و عملی در منطقه بود. وقتی اسم حاج قاسم میاد، ذهن ناخودآگاه میره سمت صحنههای نبرد با داعش، سمت اون نقشآفرینیهای پیچیده در عراق، سوریه، لبنان و یمن. دستی که نه فقط سلاح حمل میکرد، بلکه به اعتقاد بسیاری، معماری امنیتی منطقه رو رقم میزد.
این دست، بر خلاف دست ترامپ که نمادی از قدرت بلامنازع یک ابرقدرت جهانی بود و در برههای، ضعفش عیان شد، بیشتر نمادی از قدرت نفوذ و “قدرت نرم” (و البته سخت) در یک جغرافیای پرآشوب بود. دستی که میتونست معادلات رو به هم بزنه، گروهها رو متحد کنه، یا حتی مسیر جنگی رو تغییر بده. رویدادهای جهانی بسیاری به این دست گره خورده؛ از فروپاشی خلافت خودخوانده داعش تا چگونگی شکلگیری آرایش نیروها در منطقه. دستی که، اثرش بر تحولات جهانی، به خصوص در خاورمیانه، انکارناپذیره.
حالا این دو دست رو بذاریم کنار هم. یکی درگیر بیماری در اوج اقتدار ظاهری، و دیگری در متنِ میدانهای نبرد، مشغول رقم زدن معادلات. این مقایسه، فقط مقایسه دو فرد نیست؛ مقایسه دو دیدگاه، دو نوع قدرت، و دو روایت متفاوت از حکمرانی در دنیای امروز ماست. دستی که با آن بیماری مبارزه میکرد و دستی که با آن، معادلات منطقهای را تغییر میداد. یکی نمادی از آسیبپذیری انسان در برابر طبیعت و دیگری نمادی از اراده انسان برای تغییر محیط و معادلات.
تاریخ، همیشه پر از این نمادهاست. گاهی یک دست، بیشتر از هزار کلمه حرف برای گفتن داره. مهم اینه که ما بلد باشیم این حرفها رو بشنویم و ازشون درس بگیریم. اینجور که پیداست، داستان دو دست، هنوز تموم نشده…
#طلبه نوشت