رسالت مهر
همیشه برای اول مهر و باز شدن مدرسه ها لحظه شماری می کردم ،هیچ لذت و تفریحی برایم مثل رفتن به مدرسه و درس خواندن نبود .
اما این بار نه به عنوان دانش آموز بلکه به عنوان یک معلم اول مهر را لحظه شماری می کردم .
وقتی برای اولین بار در لباس آموزگار در اولین روز مهر وارد مدرسه شدم حس وصف ناپذیری داشتم ،حسی که می گفت بالاخره به آرزوت رسیدی !
وقتی مدیر مدرسه در صف صبحگاه یکی یکی آموزگاران رو به دانش آموزان معرفی می کرد ونوبت به من رسید مانند دانش آموزی شده بودم که وقتی معلم صدایش می کند ،دست و پایش را گم می کند وبه تته پته می افتد ،اما سریع خودم را جمع و جور کردم ،نفس عمیقی کشیدم وباصدایی که می خواستم قوی و محکم باشد، بالبخندی پراز عشق و محبت به دانش آموزان خودم را معرفی کردم ؛اما ته دلم نگران بودم نگران یک مهر نامرئی خورده روی پیشانی ام ،"مهر مسئولیت"….
آنروز اول مهر برای من معنایی دیگر داشت ودیگر بوی کتاب و دفتر نو نبود که مرا به وجد میآورد بلکه بوی ایمان به آنچه که دوست داشتم و علاقه دیرینه ام بود ، بوی رسالتی مهم که باید به نحو احسن انجامش می دادم .
#بوی_ماه_مهر
#به_قلم_خودم
✍️زهرا قپانوری