دلایل سکوت امام علی (ع)
💠دلایل سکوت امام علی علیه السلام در مقابل غصب خلافت
💢قسمت اول
🔸قیام یک تنه حضرت زهرا سلام الله علیها در برابر غاصبان آنهم تا هزینه جان و به استقبال شهادت شتافتن یکی از جدی ترین پرسشی که در مقابل اهل فکر و نظر قرار می دهد این است، چرا امام علی علیه السلام در مقابل این فتنه سیاسی راه سکوت را در پیش گرفته اند؟ در علت یابی سکوت امام علی علیه السلام با مراجعه به خطبه ها و نامه های امام نهج البلاغه و نیز منابع تاریخی می توان به چند دلیل کلیدی دست یافت.
1⃣«رجعت و بازگشت امت به جاهلیت»
🔹نخستین دلیل سکوت امام علی علیه السلام در برابر غصب خلافت «رجعت و بازگشت امت به جاهلیت» است، چرا که بیش از ده سال از بازگشت مردم از شرک به توحید و ایمان به وحی و نبوت نمی گذشت، در چنین شرایطی اگر امام علی علیه السلام قیام می کرد و جنگ داخلی آغاز می شد با توجه به تاکتيک هایی که سران سقیفه در همراه کردن مهاجر و انصار با خود اعمال کرده بودند، قطعا مردم آن عصر و زمانه که قدرت تشخیص و تحلیل درست حوادث سیاسی را نداشتند در اصل حقانیت اسلام تردید پیدا می کردند و امکان بازگشت به دوره جاهلیت و روگردان شدن از اصل اسلام وجود داشته، امام علیه السلام برای حفظ صیانت از اسلام سکوت را بر قیام در مقابله با غصب خلافت ترجیح دادند، از همین رو در نامه 62 نهج البلاغه در خصوص علت سکوت خود فرمود:
📜أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) نَذِيراً لِلْعَالَمِينَ وَ مُهَيْمِناً عَلَى الْمُرْسَلِينَ؛ فَلَمَّا مَضَى، تَنَازَعَ الْمُسْلِمُونَ الْأَمْرَ مِنْ بَعْدِهِ. فَوَاللَّهِ مَا كَانَ يُلْقَى فِي رُوعِي وَ لَا يَخْطُرُ بِبَالِي أَنَّ الْعَرَبَ تُزْعِجُ هَذَا الْأَمْرَ مِنْ بَعْدِهِ (صلی الله علیه وآله) عَنْ أَهْلِ بَيْتِهِ، وَ لَا أَنَّهُمْ مُنَحُّوهُ عَنِّي مِنْ بَعْدِهِ؛ فَمَا رَاعَنِي إِلَّا انْثِيَالُ النَّاسِ عَلَى فُلَانٍ يُبَايِعُونَهُ؛ فَأَمْسَكْتُ [بِيَدِي] يَدِي حَتَّى رَأَيْتُ رَاجِعَةَ النَّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الْإِسْلَامِ يَدْعُونَ إِلَى مَحْقِ دَيْنِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله)؛ فَخَشِيتُ إِنْ لَمْ أَنْصُرِ الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ أَنْ أَرَى فِيهِ ثَلْماً أَوْ هَدْماً تَكُونُ الْمُصِيبَةُ بِهِ عَلَيَّ أَعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلَايَتِكُمُ الَّتِي إِنَّمَا هِيَ مَتَاعُ أَيَّامٍ قَلَائِلَ يَزُولُ مِنْهَا مَا كَانَ كَمَا يَزُولُ السَّرَابُ [وَ] أَوْ كَمَا يَتَقَشَّعُ السَّحَابُ؛ فَنَهَضْتُ فِي تِلْكَ الْأَحْدَاثِ حَتَّى زَاحَ الْبَاطِلُ وَ زَهَقَ وَ اطْمَأَنَّ الدِّينُ وَ تَنَهْنَهَ:
🔸اما بعد، خداوند سبحان محمد (صلى الله عليه و آله) را فرستاد تا مردم جهان را بيم دهد و گواه بر پيامبران باشد. چون رسول الله (ص) درگذشت، مسلمانان در امر خلافت به نزاع پرداختند. به خدا سوگند، هرگز در خاطرم نمى گذشت كه عرب پس از رحلت محمد (صلى الله عليه و آله) خلافت را از اهل بيت او به ديگرى واگذارد، يا مرا پس از او از جانشينيش باز دارد و مرا به رنج نيفكند جز شتافتن مردم به سوى فلان و بيعت كردن با او. من چندى از بيعت دست باز داشتم، تا آنكه ديدم گروهى از مردم از اسلام بر مى گردند و مى خواهند دين محمد (صلى الله عليه و آله) را از بن بر افكنند. ترسيدم كه اگر اسلام و مسلمانان را يارى ندهم در دين رخنه اى يا ويرانيى خواهم ديد كه براى من مصيبت بارتر از فوت شدن حكومت كردن بر شما بود. آن هم حكومتى كه اندك روزهايى بيش نپايد و چون سراب زايل گردد، يا همانند ابرهايى كه هنوز به هم نپيوسته پراكنده شوند. در گير و دار آن حوادث از جاى برخاستم تا باطل نيست و نابود شد و دين بر جاى خود آرام گرفت و استوارى يافت.»
‼️ادامه دارد….
•┈┈••••✾•🌼🌹🌼•✾•••┈