✅امروز همدیگر رو از دعای خیر فراموش نکنیم 👇
⬅️رَأَیتُ عَبدَاللّهِ بنَ جُندَبٍ فِی المَوقِف، فَلَم أرَ مَوقِفا کانَ أحسَنَ مِن مَوقِفِهِ؛ ما زالَ مادّا یدَیهِ إلَی السَّماءِ ودُموعُهُ تَسیلُ عَلی خَدَّیهِ حَتّی تَبلُغَ الأَرضَ، فَلَمّا صَدَرَ النّاسُ قُلتُ لَهُ: یا أبا مُحَمَّد، ما رَأَیتُ مَوقِفا قَطُّ أحسَنَ مِن مَوقِفِک!
قالَ: وَاللّهِ ما دَعَوتُ إلّا لِإخوانی؛ وذلِک أنَّ أبَا الحَسَنِ موسی(ع) أخبَرَنی أنَّ مَن دَعا لِأَخیهِ بِظَهرِ الغَیبِ نودِی مِنَ العَرشِ: «ولَک مِئَةُ ألفِ ضِعفٍ»، فَکرِهتُ أن أدَعَ مِئَةَ ألفٍ مَضمونَةً لِواحِدَةٍ لا أدری تُستَجابُ أم لا.
عبد اللّه بن جندب را در موقفِ [عرفات] دیدم و وقوفی نیکوتر از وقوف او ندیدم. پیوسته، دو دستش به سوی آسمان، بلند و اشک هایش بر گونه هایش روان بود، به طوری که به زمین می ریخت. وقتی مردم [از عرفات] باز گشتند، به او گفتم: ای ابو محمّد! هرگز وقوفی بهتر از وقوف تو ندیده ام.
گفت: به خدا سوگند که من، جز برای برادرانم دعا نکردم؛ زیرا ابو الحسن موسی [کاظم](ع) به من خبر داد که هر کس برای برادرش، پشت سرِ او دعا کند، از عرش ندا می آید: «و برای تو باد، صد هزار برابر [آنچه برای برادرت دعا و درخواست کردی]!». از این رو، من خوش نداشتم که یکصد هزار دعای تضمین شده را به خاطر یک دعا که نمی دانم مستجاب می شود یا نه، رها کنم.
❤️بنده را هم دعا کنید
🔹رهبرانقلاب:
از ظهر عرفه تا غروب عرفه ساعات مهمی است؛ لحظه لحظهی اين ساعات مثل اكسير حائز اهميت است.
#روزشمارغدیر
#هرروزباخطبهغدیر
•••✧❁﷽❁✧•••
💎 وَمُعْلِمُکم:أَنَّ مَن کنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِی مَولاهُ وَهوَ عَلِی بنُ أَبی طالِبٍ أَخی وَ وَصیی وَمُوالاتُه مِنَ الله عَزَّوجَل أَنزَلَها عَلَی.مَعاشِرَالنّاس إِنَّ عَلِیاً وَالطَّیبینَ مِن وُلْدی(مِنْ صُلْبِهِ)هُم الثِّقلُ الأَصغَر،وَالقُرآنُ الثِّقلُ الأَکبَر،فَکلُّ واحِدٍمِنهُما مُنبِئٌ عَن صاحِبهِ وَمُوافِقٌ لَهُ،لَن یفْتَرِقا حَتّی یرِدا عَلَی الحَوضَ.أَلا إِنَّهُم أُمَناءُ الله فی خَلقِهِ وَحُکامُهُ فی أَرضِه.أَلاوَقَد أَدَّیتُ.أَلا وَقَدبَلَّغتُ، أَلاوَقَد أَسْمَعتُ،أَلاوَقَد أَوْضَحْتُ،أَلاوَ إِنَّ الله عَزَّوجَلَّ قالَ وَ أَنَا قُلتُ عَنِ الله عَزَّوجَلَّ، أَلاإِنَّهُ لا أَمیرَالمُؤْمِنین غَیرَ أَخی هذا
و به شما میفهمانم که:هر کسی من صاحب اختیار اویم این على صاحب اختیار اوست،و او على بن ابیطالب برادرو جانشین من است،و ولایت او از جانب خداوند است که بر من نازل کرده است.اى مردم على و پاکان از فرزندانم از نسل او ثقل اصغرند و قرآن ثقل اکبراست. هر یک از این دو از دیگرى خبر میدهد و با آن موافق است آنها از یکدیگرجدا نمیشوند تا بر سر حوض کوثر برمن وارد شوندبدانید که آنان امین هاى خداوند بین مردم و حاکمان او در زمین هستند.بدانید که من ادا نمودم،و ابلاغ کردم،بدانید که من شنوانیدم و روشن نمودم بدانید که خداوند فرموده است و من از جانب خداوند میگویم،بدانید که امیرالمؤمنینى جز این برادرم نیست.
۱۰روز مانده به غدیر
.
♻️ شما بیشتر امیرالمؤمنین را دوست دارید یا این مسیحی؟!
🔰 به جرج جرداق گفتند: شما یک مسیحی هستی و خیلی هم مذهبی نیستی، چه شد که در مورد حضرت علی (ع) کتاب نوشتی؟
به گریه افتاد و گفت مرحوم علامه امینی هنگامی که کتاب الغدیر را نوشت چند جلد از کتاب را برای من فرستاد. یک نامه هم نوشت و گفت آقای جرد جرداق شما یک حقوقدان و وکیل دادگستری هستی، نه شیعه هستی و نه سنی که بگوییم طرفداری میکنی، کار تو دفاع از مظلوم است. ما با اهل سنت بر سر علی (ع) دعوا داریم ما میگوییم حق با علی است آنها می گویند نه. حالا این چند جلد کتاب الغدیر را به عنوان پرونده مطالعه کنید. تمام مدارک هم از اهل سنت است. من از شیعه چیزی در آن ننوشتهام. شما هم در حد یک وکیل دادگستری قضاوت خود را برای من بنویسید.
جرداق می گوید: من دیدم وقتی انسانی مرا به عنوان یک وکیل دادگستری مخاطب قرار داده و از من کمک خواسته بیانصافی است اگر کمک نکنم بنابراین پذیرفتم. وقتی کتابها را دقیق خواندم دیدم در تاریخ از علی(ع) مظلومتر نمیشناسم و لذا تصمیم گرفتم به اقتضای شغلم که وکیل دادگستری است، از این مظلوم دفاع کنم و کتاب «الامام علی صوة العدالة الانسانیة» را نوشتم.
🔹#عید_غدیر نزدیک است. یک مسیحی اینطور از مظلومیت امیرالمومنین دفاع کرد. برنامه من و شما چیست؟ در سطح خانواده، در بین محله، در شهرتان، در کشورتان و در دنیای تشنه عدالت امروز، چه سهم و برنامهای برای معرفی غدیر داریم؟
روزی دانشمندی آزمایش جالبی انجام داد. او یک آکواریم ساخت و با قرار دادن یک دیوار شیشهای در وسط آکواریم آن را به دو بخش تقسیم کرد. در یک بخش، ماهی بزرگی قرار داشت و در بخش دیگر ماهی کوچکی که غذای مورد علاقه ماهی بزرگتر بود.
ماهی کوچک فقط غذای ماهی بزرگ بود و دانشمند به او غذای دیگری نمیداد. او برای شکار ماهی کوچک بارها و بارها به سویش حمله برد، ولی هر بار به دیوار نامریی که وجود داشت برخورد میکرد. همان دیوار شیشهای که او را از غذای مورد علاقهاش جدا میکرد.
پس از مدتی، ماهی بزرگ از حمله و یورش به ماهی کوچک دست برداشت.
او باور کرده بود که رفتن به آن سوی آکواریم و شکار ماهی کوچک، امری محال و غیر ممکن است. در پایان دانشمند شیشه وسط آکواریم را برداشت و راه ماهی بزرگ را باز گذاشت.
ولی دیگر هیچگاه ماهی بزرگ به ماهی کوچک حمله نکرد و به آن سوی آکواریم نیز نرفت!
دیوار شیشهای دیگر وجود نداشت، اما ماهی بزرگ در ذهنش دیواری ساخته بود که از دیوار واقعی سختتر و بلندتر مینمود
و آن دیوار، دیوار بلند باور خود بود!
باوری از جنس محدودیت! باوری به وجود دیواری بلند و غیرقابل عبور! باوری از ناتوانی خویش…